سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نابغه جون

خری امد به سوی مادر خویش

که ای مادر مرا رنجم مده بیش

برو امشب برایم خواستگاری

اگر تو کره ات را دوست داری

خر مادر بگفت ای کره خر جان

تو را من دوست دارم بیشتر از جان

برو بنگر همه خر های خوشگل

یکی را برگزین این نیست مشکل

خرک با شادمانی جفتکی زد

کمی عرعر نمود و پشتکی زد

بگفت مادر به قربان نگاهت

به قربان دو چشمان سیاهت

خر همسایه را عاشق شدم من

به زیبایی نباشد مثل ان خر

خر مادر بگفت پالون بتن کن

بزرگان محل را تو خبر کن

همه خرها شدند جمع در طویله

همانطوری که رسم است در قبیله

خران از شوقشان عر عر نمودند

ز یونجه کامشان شیرین نمودند

خری انگاه سخن اینگونه بگشود

وصال این دو خر اینگونه بنمود

تو ای دوشیزه خانوم سم طلایی

به عقد دائم این خر درایی؟

میان خر ها یک خر ندا داد

عروس رفته بچینه یونجه در باغ

چنان شور و هیاهویی بپا شد

که خر داماد یهو لنگش هوا شد

به امید خوشی و شادمانی

برای این دو خر در زندگانی


نوشته شده در سه شنبه 89/9/30ساعت 5:0 عصر توسط نازلی نظرات ( ) |


Design By : Pichak

لینک باکس هوشمند مهر،افزایش بازدید،لینک باکس،افزایش امار،مهر باکس